مستدرک الوسائل ـ به نقل از عمار بن یاسر ـ : در شهر کوفه قدم مى زدم که دیدم امیر المؤمنین على علیه السلام نشسته و عدّه اى از مردم گردش را گرفته اند و آن حضرت براى اصلاح هر فردى به فراخور حالش نسخه اى تجویز مى کند . من عرض کردم : اى امیر المؤمنین! آیا براى گناهان هم دارویى دارى؟! فرمود : آرى ، بنشین . من دو زانو نشستم، تا مردم پراکنده شدند ؛ پس حضرت رو به من کرد و فرمود : دارویى را که برایت مى گویم فراهم کن . عرض کردم : بفرما، اى امیر المؤمنین ! فرمود :✍️برگ فقر ،ریشه ی صبر ،✍️هلیله ی کتمان ،✍️بلیله ی رضا ،✍️غاریقون اندیشه✍️و سقمونیاى اندوه را با✍️آب پلکها[ى چشم خود] مخلوط کن✍️و در دیگ نگرانى و بى قرارى بجوشان✍️و زیر آتش ترس قرارش ده ؛✍️سپس آن را از صافى بی خوابى بگذران✍️و در حالى که [از آتش عشق و فراق] مى سوزى بنوش . این است دارو و درمان تو ، اى دردمند !/پایان حدیث . این حدیث حکایت از آن دارد که حضرت امیر علیه السلام، درحال طبابت جسم بوده اند که شخصی از بیماری های معنوی سؤال می کند و حضرت، فراخور جلسه ی دارو و درمان پزشکی، متناظر خواص داروها، دستور اخلاقی و تربیتی مطرح می فرمایند.دیگر چند حدیث بیاوریم تا بفهمید ائمه علیهم السلام طبیب بودند و طبی مستقل داشتند؟!بازهم انکار میکنید
دوستان عزیز متن عربی جانشد پاک کردم